توفان کم گو *سیاهی در سیاهی در سیاهیشده سهم سحر خشکیده-چاهیسحر جان ، غمگساران تو بسیاربگیرن داد تو خوا هی نخو ا هیببین چه گر م می خو نه شب دردچه پر تشو یشه چشم _ باد ولگردگل صد برگ، من ، یادت بمونهچه ها ، گفته گل سرخ با گل زردسپید _ مهربون دردت گریزوندل خاری که ، دورت کرده گریونیه وقت دیدی که گل کرده بهاریتو دستای کبود این زمستونهوای جنگل جانت مرا خوشصدای _ تار _ بارانت مرا خوشپی _ واژه دویدنها عبث بودسکوت _ سبز _ چشمانت مرا خوشسپیده ، در سپیده ، در سپیدهسیا هی ر نگ _ ر خسارش پریدهیقین در بد ر چشم تو روشنقرار _ بی قرا ر ی ها رسیدهپرستو ، در پرستو ، در پرستودلم رقصا ن _ بارا ن های _ خو شبوگل زردم ، همین بود و همینهتمام _ حرف آن توفان کم گوزری .مینویی.. اشعار زری مینویی...
ما را در سایت اشعار زری مینویی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : azari-minooei4 بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:14